کد مطلب:318397 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

گفتار چهارم
نقش امام خمینی قدس سره در ایجاد مواضع مشترك مراجع تقلید

مقدمه



روح الله در اول مهرماه 1281ه .ش. برابر با 6 مه 1900م. و 20 جمادی الثانی 1320ه .ق. مصادف با سال روز ولادت حضرت فاطمه زهراعلیها السلام در خمین متولد شد. پدر او سید مصطفی پس از تحصیل مقدمات در خمین و سپس در اصفهان، عازم نجف گردید و با اخذ درجه اجتهاد به خمین بازگشت و به حل امور شرعی مردم پرداخت و روح الله پنج ماهه بود كه پدرش به دست خوانین ترور شد؛(1) اما با پی گیریهای مستمر خانواده، قاتل پدر ایشان در سال 1323 در بهارستان به دارآویخته شد.(2)



روح الله فراگیری علوم اسلامی را نزد برادر بزرگ ترش، آیت الله پسندیده، آغاز نمود و در 19 سالگی به حوزه درس آیت الله حائری در اراك راه یافت. در سال 1301 پس از هجرت آیت الله حائری، به قم هجرت نمود. روح الله در سال 1316 زمانی كه 35 ساله بود، از مدرسین فاضل و بنام حوزه علمیه قم به شمار می آمد. وی در سال 1318، كتاب «شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری» در حكمت متعالیه را تدریس می نمود. از سال 1324 به بعد دروس مختلفی، از جمله: خارج فقه و اصول و «منظومه» در فلسفه و عرفان را ارائه نمود. حاج آقا روح الله، دوران كودتای رضاخان را شاهد بود و در حالی كه جو غالب «سیاست گریزی» بود، مشتاقانه به تهران می رفت و از نزدیك مذاكرات مجلس و نطقهای مدرس را دنبال می نمود.



حاج آقا روح الله در سال 1322 كتاب «كشف الاسرار» را كه پاسخی به كتاب «اسرار هزار ساله» علی اكبر حكمی بود، در مدت دو ماه با تعطیل درسهایش به رشته تحریر درآورد و این كتاب را ابتدا بدون عنوان نام مؤلف، منتشر ساخت. البته، در این كتاب نمی توان چنین استنباط كرد كه حاج آقا روح الله در سال 1322 و در دوران سیاست گریزی معتقد به نفی سلطنت و تأسیس ساختار جدید حكومتی بوده باشد.(3)



بهره مندی از تجارب نهضتهای معاصر ایران



آیت الله خمینی قدس سره تا سال 1340 به خاطر حفظ جایگاه و شأن مرجعیت، موضع گیری سیاسی مستقلی را اتخاذ نكرد؛ اما با تجربه اندوزی از تاریخ معاصر ایران در جنبش تنباكو و نقش و جایگاه مرجعیت و علما در انقلاب مشروطه، خدمات مدرس در دوران نمایندگی مجلس، درك دوران خفقان رضاخان، نقش آیت الله كاشانی و نهضت ملی شدن نفت، بر این اصل معتقد بود كه هرگونه حركت سیاسی باید از جایگاه مرجعیت... انجام گیرد و اگرچه از همراهان آیت الله حائری در هجرت به قم بود و در تثبیت مرجعیت و آمدن آیت الله بروجردی به قم نقش به سزایی داشت، اما در دوران مرجعیت آیت الله بروجردی از هرگونه اقدام سیاسی مستقل از مرجعیت زمان خود، خودداری نمود.



در سال 1340 آیت الله بروجردی درگذشت و پس از آن آیت الله كاشانی وفات یافت. پیام تسلیت شاه در هنگام درگذشت آیت الله بروجردی، به آیت الله حكیم از مراجع نجف كه اصالتاً عرب بود، ارسال شد. رژیم زمینه را برای اجرای دكترین جان. اف. كندی در راستای اصلاحات در كشورهای همپیمان آمریكا به منظور تضمین ثبات و امنیت این كشورها و كاهش آسیب پذیری آنها در مقابل توسعه طلبی كمونیسم شوروی مهیا می پنداشت. از این رو، واكنشهای شاه در نتیجه همبستگی با شرایط بین المللی و به ویژه فشار كاخ سفید بسیار آشكار و صریح گردید.(4)



از سوی دیگر، با تمهیداتی كه در دوران آیت الله حائری و استمرار آن توسط آیت الله بروجردی زمینه های تثبیت حوزه علمیه قم فراهم شد، فرصتی را برای امام خمینی قدس سره به وجود آورد تا ضمن تدریس، شاگردان زیادی در محفل درس ایشان شركت كنند كه شمار فراوان ، جوان بودن و علاقه آنان به درس، همزمان با داشتن گرایشهای سیاسی، موجی از امید را نه تنها در حوزه علمیه قم، بلكه در جامعه و به خصوص در اقشار تحصیل كرده و متدین به وجود آورد.(5)



مرجعیت حضرت امام خمینی قدس سره



با تلاش چهل ساله آیت الله حائری و آیت الله بروجردی در حوزه علمیه قم و تحولات كمی و كیفی آن با پدیدار شدن نسل جوانی از روحانیان همراه بود كه به آگاه نمودن مردم می پرداختند. پس از درگذشت آیت الله بروجردی و ارسال پیام تسلیت شاه در ارتحال ایشان به آیت الله حكیم در نجف اشرف، یعنی دور كردن مرجعیت از ایران، و منفعل ساختن حوزه علمیه قم، متدینین آگاه و هوشیار جامعه را بر آن داشت كه در مورد انتخاب مرجع تقلید به یك تلاش علمی و انتخاب آگاهانه دست بزنند كه چنین انتخابی بتواند راهگشای آنان در مسایل سیاسی و اجتماعی روز باشد. در نتیجه، با دعوت از شخصیتهای مذهبی و برگزاری جلسات سخنرانی در تهران توسط آیت الله بهشتی، مطهری، علامه طباطبایی و حتی مهندس بازرگان موجب پدید آمدن كتاب «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» شد و این مباحث در كتابهایی نظیر «ده گفتار» و «گفتار ماه» انتشار یافت و نه تنها آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری و نجفی مرعشی در قم به مردم معرفی شدند، بلكه آیت الله خمینی قدس سره مورد توجه خواص و اقشار متدین و تحصیل كرده قرار گرفت و موجب خنثی شدن ترفندهای دربار شد. البته، علاوه بر مراجعی كه در قم بودند، مراجع محلی(6)، همانند: آیت الله محمدهادی میلانی و آیت الله حاج سید حسن قمی در مشهد و آیت الله سید بهاءالدین محلاتی در شیراز و آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی و آیت الله سید احمد خوانساری در تهران بیش از پیش در بین مردم شناخته شدند.



امام خمینی قدس سره علی رغم ارتباط و علاقه ای كه به مدرس و كاشانی داشت، می كوشید تا سیاست را به محور اصلی آن، یعنی مرجعیت بازگرداند. تقویت حوزه علمیه از مهم ترین اهداف امام برای حركتهای آینده اش بود.(7)



همگامی دیگر مراجع



امام خمینی قدس سره با توجه به تجربیات جنبشهای معاصر، علاوه بر اینكه موضع گیریهای سیاسی را از جایگاه مرجعیت مؤثر و كارساز می دانست، در دورانی كه ایشان به مرجعیت رسیدند، معتقد به مشورت و ارتباط و تصمیم دسته جمعی مراجع قم بود و از جمله اقدامات دیگر ایشان نامه نوشتن به علمای شهرها و همسو كردن دیدگاه های سیاسی روحانیان سراسر كشور است و تعداد نامه هایی كه امام با خط زیبا و انشای روان، و بیان مستند، و خلوص قصد و روح خروشان خود نوشته است، رقم قابل توجهی را تشكیل می دهد و این نمونه ای از شیوه های فراگیر شدن انقلاب بود.(8)



به عبارت دیگر، از جمله كوششهای ژرف و توانفرسای امام خمینی قدس سره، به هنگام تهیه مقدمات انقلاب اسلامی، مجاهدت وسیعی بود كه ایشان برای بیداری و آماده سازی ذهنیت روحانیان سراسر كشور به عمل آورد. درست است كه ده ها و صدها تن از طلاب و فاضلان حوزه علمیه قم، مستقیم و غیرمستقیم، از تعالیم وی بهره مند می شدند، و روح خروش و تعهد دینی در آنان دمیده می شد و درست است كهطلاب و فضلا در ایام تبلیغ همانند محرم، صفر و رمضان با مردم سراسر كشور، ارتباط تبلیغی و تعلیمی دارند، اما یكی از شرایط عمده موفقیت این پیام آوران اسلام و تشیّع، زمینه مساعد و پذیرش صمیمانه ای است كه در محل باید وجود داشته باشد و این زمینه تا اندازه قابل ملاحظه ای، در اختیار روحانیان محل است و اگر روحانیان محلی در جریان كار انقلاب و مسایل روز نباشند و از آنچه در حوزه علمیه قم می گذرد، بی خبر باشند، كار و تلاش روحانیان اعزامی كم ثمر خواهد بود.(9)



بنابراین، امام خمینی قدس سره ضمن برگزاری نشستهایی با مراجع قم و شریك مساعی با یكدیگر، ارتباط و هماهنگی با روحانیان محلی را مدّنظر قرار داد تا با كمك آنان تصمیمات مشترك مراجع حوزه علمیه قم به روحانیان شهرستانها برسد. زمینه فعالیت فرهنگی و ابلاغ رسالت روحانیان مهاجر در زمانهای تبلیغ نیز در بهترین حد ممكن امكان پذیر می شد.



امام خمینی قدس سره و اجتهاد و تقلید



امام خمینی قدس سره در بحث اجتهاد و تقلید خویش، در مجموع 8 شرط برای اجتهاد لازم می داند و 6 شأن را برای فقیه در نظر می گیرد:



1. عدم جواز مراجعه به غیر در تكالیف شرعی؛



2. جواز عمل بر طبق رأی خویش؛



3. منصب افتا؛



4. منصب قضاوت؛



5. منصب زعامت سیاسی؛



6. مرجعیت تقلید.



امام خمینی قدس سره دلیل جواز رجوع جاهل به عالم را بنای عقلا عنوان می نماید و در مقام اثبات قضاوت و سیاست تعیین موضوع را به وسیله شرع می داند و بسط و قبض شأن اول و دوم را به وسیله عقل و بنای عقل اثبات می كند و اثبات منصب قضاوت و ولایت برای فقیه عادل را به نوعی براساس حكم عقل می داند. و از همین جهت بحث ولایت فقیه را امری كلامی و در راستای اصل نبوت و امامت می داند. بنابراین، قدر متیقن اینكه انسانهایی كه منصب حكومت برای آنان جعل شده است، فقیهان آگاه به قضاوت دینی و سیاست دینی هستند كه نه تنها باید در امور شخصی عادل باشند، بلكه لازم است نسبت به رعیت و مردم هم عدالت به خرج دهند.(10)



شكسته شدن گفتمان سكوت



با درگذشت آیت الله بروجردی كه در دوران مرجعیت خود مانع از اجرای اصلاحات ارضی شده بود، فرصت و زمینه اجرای دكترین كندی فراهم گردید. دكتر علی امینی در 27/2/1340 با اصرار آمریكا برای تحقق اصلاحات مورد نظر آمریكا به نخست وزیری منصوب شد. دل نگرانیهایی كه شاه از امینی داشت، او را وادار ساخت تا به آمریكا سفر كند و شخصاً اجرای اصلاحات را به عهده بگیرد و بدین ترتیب، امینی از كار بركنار شد. در 27/4/1341 امیر اسدالله علم به مقام نخست وزیری منصوب گردید. جانسون معاون ریاست جمهوری وقت آمریكا در 3/6/1341 به منظور اطمینان از اجرای اصلاحات وارد ایران شد و شاه طی نطقی ابراز داشت:



«... اصلاحات ارضی كه اكنون در جریان است، مسلماً تا به آخر ادامه خواهد یافت و برنامه هایی كه به نفع كارگران و كارمندان دولت و طبقات مختلف دیگر برای بالا بردن سطح زندگی مردم ایران در دست اجراست نیز دنبال خواهد شد و همچنین فعالیت وسیع آبادانی و عمرانی و صنعتی نیز بدون وقفه تعقیب خواهد گردید».(11)



شاه از ناحیه احزاب و سازمانهای ملی احساس خطر نمی كرد، ولی در مورد روحانیان در صدد بود ارزیابی دقیقی از افكار و حركت آنان داشته باشد و بدین گونه غائله «انجمنهای ایالتی و ولایتی» به وجود آمد.



اعلام تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی نقطه عطفی محسوب گردید تا با استفاده از آن دوران گفتمان سیاست گریزی تمام شود، در این راستا نقش برجسته و هوشمندانه امام خمینی قدس سره برای پایان دادن به گفتمان سیاست گریزی بسیار ارزشمند است. ایشان برای شكستن جو سكوت و آغاز گفتمان جدید و زدودن افكاری كه سالها در دل و جان حوزه های علمیه و مردم رسوخ كرده بود، با استفاده از یك مسئله كاملاً مذهبی و شرعی به اقدامات ارزشمندی دست زد تا با به كارگیری قرائتهای جدید از مقولات سیاسی اندیشه شیعی، باعث زوال «استراتژی بقا» و در طی فرآیندی آغازگر گفتمانِ جدید «مبارزه عملی برای تحقق حكومت اسلامی» باشد.



مبارزه عملی برای تحقق حكومت اسلامی



با اعلام تصویب نامه انجمنهای ایالتی در جراید، امام خمینی قدس سره علمای طراز اول قم را به تبادل نظر دعوت می نمایند. سرانجام این جمع تصمیم می گیرند طی تلگرافی به شاه، مخالفت خود را با تصویب نامه اعلام داشته و لغو آن را درخواست نمایند. همچنین طی نامه و پیغام به عالمان دینی تهران و شهرستانها ضمن بیان خطر تصویب نامه، آنان را نیز به مقابله با آن دعوت می نمایند و تصمیم می گیرند تا تحقق خواسته های خود جلسه مشاوره و تبادل نظر استمرار داشته باشد و متن تلگرافها جهت اطلاع و افكار عمومی انتشار یابد.



شاه در جواب تلگراف مراجع قم با عنوان «حجت الاسلام» آنان را مورد خطاب قرار داد، یعنی آنان را به عنوان مرجع تقلید به رسمیت نمی شناخت. بر این اساس، مراجع قم بار دیگر تلگرافی به عنوان رئیس دولت مخابره می كنند.



امام خمینی قدس سره مبارزه با طاغوت زمان را با الهام از وحی(12) و با استفاده از شیوه برخوردی كه خداوند به حضرت موسی و برادرش در ارشاد و راهنمایی تعلیم فرمود كه به عبارتی، اتمام حجت است، در پیش گرفت؛ لذا طی دو تلگراف دیگر كه به شاه و عَلَم ارسال داشت، بیان نمود:



«... با آنكه به آقای اسدالله علم در این بدعتی كه می خواهد در اسلام بگذارد، تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد كردم، ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه به نصیحت علمای اسلام توجه نمودند و نه به خواست ملت مسلمان كه طومارها و تلگرافات و مكاتیب بسیاری از آنها از اقطار كشور نزد این جانب و علمای اعلام قم و تهران موجود است، وقعی گذاشتند و نه به اجتماعات انبوه قم و تهران و سایر شهرستانها و ارشاد مفید خطبای اسلام احترامی قائل شدند... آقای عَلَم تخلف خود را از قانون اسلام و قانون اساسی اعلام و بر ملا نموده».



«آقای اسدالله عَلَم گمان كرده با تبدیل كردن قسم از قرآن مجید به كتاب آسمانی ممكن است قرآن كریم را از رسمیت انداخت و اوستا و انجیل و بعضی كتب ضاله را قرین آن یا به جای آن قرار داد... این جانب به حكم خیرخواهی برای ملت اسلام اعلی حضرت را متوجه می كنم به اینكه اطمینان نفرمایید به عناصری كه با چاپلوسی و اظهار چاكری و خانه زادی، می خواهند تمام كارهای خلاف دین و قانون را كرده، به اعلی حضرت نسبت دهند و قانون اساسی را كه ضامن ملیت و سلطنت است با تصویب نامه خائنانه و غلط از اعتبار بیندازند تا نقشه های شوم دشمنان اسلام و ملت را عملی كنند. انتظار ملت مسلمان آن است كه با امر اكید، آقای عَلَم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت نماید والا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلی حضرت مطالب دیگری را تذكر دهم از خداوند تعالی استقلال ممالك اسلامی و حفظ آن را از آشوب مسئلت می نمایم...».(13)



در این قبیل تلگرافها، امام به خاطر استفاده از همیاری دیگر علما و از سوی دیگر نبودن آمادگی لازم از سوی عموم مردم، شاه را مورد خطاب مستقیم قرار نداد و همچنین تمسك ایشان به قانون اساسی برای همراه ساختن همه اقشار مردم اعم از مذهبی و ملی است كه نشأت گرفته از تدبر و مدیریت و آگاهی سیاسی امام است.



مخالفت مراجع و علما با تصویب نامه



آیت الله گلپایگانی در اولین تلگراف خود در تاریخ 17/7/1340 به شاه عدمتطابق تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را با مصالح مملكت و قوانین شرع یادآور شد(14) و در دومین تلگراف به نخست وزیر یادآور شد كه از دولت انتظار نمی رفت با مسؤولیت خطیری كه در تطبیق مقررات با قواعد مقدس اسلام و حفظ مصالح عالیه مملكت و احترام به عقاید و افكار مردم مسلمان دارد، چنین تصویب نامه ای را صادر كند.(15)



همچنین در فرازی از دومین تلگراف به شاه اظهار داشت: «... اكنون كه مجلسین تعطیل و مرجع رسیدگی به عملیات دولت منحصر به اعلی حضرت است، اگر مقام سلطنت هم دست دولت را در بعض اقدامات باز گذارد، موجب یأس و ناراحتی خواهد شد. در مملكتی كه مذهب رسمی آن طریقه حقه جعفری است، با وجود قوانین مُحكم و تغییرناپذیر اسلام و با عنوان حكومت مشروطه، جعل قانون و مقدرات جامعه را به دست معدودی سپردن، توهین به ملت و بازگشت به اعصار پیش از اسلام و روشهای قرون وسطی است».(16)



آیت الله گلپایگانی در قسمتی از دومین تلگراف خود به علم ضمن تأسف از مسامحه دولت، اظهار می دارد: «آقای نخست وزیر، به جناب عالی تذكر می دهم در دنیای امروز این وضع كه چند نفر خود را صاحب اختیار و حاكم بر مقررات بیست میلیون مردم بشمارند و برای آنها قوانین و تصویب نامه خلق الساعة جعل نمایند، مطابق هر مبنا و قاعده و منطق و از نظر تمام ملل متمدن جهان، غیر صحیح و تحمیل و بی احترامی به عقاید و حقوق افراد است. در این مملكت اصلی ثابت تر از ایمان و دیانت و علاقه مردم به سنن اسلامی نیست؛ اگر به این اصل تجاوز شود و به تذكرات جامعه روحانیت و مسلمین اعتنا نگردد، حافظ و نگهبانی برای اصول دیگر قانون اساسی باقی نخواهد ماند. دولت جناب عالی چه تصویب نامه را لغو نماید و چه ننماید؛ خود به خود آن تصویب نامه از نظر ملت مسلمان ملغی است».(17)



همچنین در بخشی از سومین تلگراف ایشان به عَلَم آمده است:



«... لازم است تذكر دهم كه مجلسین و دولت باید تسلیم قانوناساسی باشند و بر حسب قانون اساسی تشخیص موافقت مصوبات مجلسین با قوانین مقدس اسلام، علمای اعلام و مراجع فتوا می باشند و با آنكه علما و مراجع نسبت به این تصویب نامه معترض و آن را برخلاف موازین شرعی تشخیص داده اند، طرح آن از طرف دولت در مجلس غیر موجه است».(18)



آیت الله مرعشی نجفی در تلگرافهایی جداگانه خطاب به نخست وزیر و به شاه و در سومین تلگراف خود به عَلَم تأسف خود را به عدم توجه به خواسته های شرعی علما و مسلمانان اعلام می دارد.(19) آیت الله اراكی نیز طی تلگرافی به شاه، عدم موافقت تصویب نامه را با موازین شرع و عدم رضایت مردم مسلمان را یادآوری می كند.(20) همچنین آیت الله میلانی از مراجع حوزه مشهد با ارسال تلگرافی به نخست وزیر در قسمتی از آن یادآور می شود:



«وظیفه خود می دانم با استمداد از حضرت بقیةالله ارواحنا فداه برای سومین بار صریحاً اعلام بدارم تصویب نامه دولت شما در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی با عدم رعایت شرط اسلام در انتخاب شوندگان و تبدیل قسم به قرآن مجید، به قسم به كتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه علمای اعلام را بی نهایت خشمگین ساخته است... در خاتمه تذكر می دهم به حكم موازین شرعی و احترام به افكار و معتقدات ملت مسلمان ایران لازم است هرچه زودتر تصویب نامه مزبور را لغو و برای اطلاع افكار عموم اعلام نمایید».(21)



آقای سید محمدصادق روحانی با ارسال تلگراف به شاه و عَلَم و آقای حاج سید حسن طباطبایی قمی با تلگرافی به امیر اسدالله عَلَم با تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی مخالفت نمودند.(22)



آیت الله خوئی نیز با ارسال تلگرافی به آقای حاج سید محمد بهبهانی از علمای تهران استنكار شدید خود و حوزه علمیه نجف را از تصویب نامه اظهار می دارد.(23) و همچنین در مهرماه 1341 در ضمن ارسال تلگراف خود به شاه، بیان می كند كه صدور بعضی از قوانین كه با تقلید از بیگانگان است، مخالف قوانین اسلام و قانون اساسی می باشد و از نظر ا كثریت ملت ایران فاقد ارزش است و در پایان اظهار امیدواری می كند كه شخص اول مملكت مقدسات اسلامی كه از یك كشور مسلمان نزد او به ودیعت نهاده شده، نهایت درجه نگه داری را نموده و آرامش قلوب مسلمانان را تأمین نماید.(24)



همچنین آیت الله حكیم نیز در تلگرافی به آیت الله بهبهانی اظهار می دارد كه «تلگرافات و نامه های زیادی از علما و مسؤولین ولایات ایران به این جانب رسیده و انزجار مؤمنین را از آن لایحه می رساند؛ لذا لازم دیدم بدین وسیله مجدداً تذكر دهم كه به اولیای امور ابلاغ كنید از تصویب این گونه قوانین كافره، كه برخلاف قوانین مقدس اسلام و مذهب شیعه جعفری است، جلوگیری نمایند و این مركز اسلامی كه مطمح انظار مؤمنین جهان است، به رایگان از دست نداده و به طوفان بلاهای گوناگون نیندازند».(25)



همچنین مجتهدین و علمای معروف شهرهای مختلف ایران، اعم از شیراز، یزد، دزفول، اردكان، رفسنجان، بروجرد، خرم آباد، تهران، سبزوار، آذربایجان، قم، قزوین، اهواز، كاشان و دیگر شهرها با ارسال تلگرافهایی به مراجع تقلید حوزه علمیه قم و تهران و شاه و نخست وزیر ضمن ابراز مخالفت با این تصویب نامه خواستار لغو آن شدند.(26)



اعلامیه های علما و روحانیون تهران و وعاظ تبریز، حوزه علمیه نجف اشرف، تبریز، جامعه اهل منبر تهران، و تلگرافهای دسته جمعی روحانیان خرم آباد، بهبهان، یزد، اهر، بابل، شمیران، روحانیان آذربایجانی مقیم تهران، همدان، رشت، شهرضا، نورآباد، كربلا، زنجان، رفسنجان، لار، وعاظ آذربایجان، اردبیل و آبادان به مراجع تقلید قم، شاه و نخست وزیر، ضمن حمایت از نظرات مراجع تقلید، خواستار لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند.(27)



عَلَم با ارسال تلگراف برای آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری ضمن خودداری از ارسال پیام برای امام خمینی، و همچنین ضمن مصاحبه ای، حل نهایی مشكل را به نظر مجلس شورای ملی و سنا كه وجود نداشتند و معلوم نبود چه زمانی تشكیل خواهند شد، موكول ساخت.



امام بار دیگر با تشكیل جلسه ای با علمای قم دسیسه های دولت را برای آنان توضیح داد و در جواب سؤال اصناف قم، اظهارات نخست وزیر را فاقد ارزش قانونی دانست. و در طی فرآیند مخالفت با تصویب نامه، با شیوه ای ماهرانه با ایجاد تحولی روحی و انقلاب فكری، مردم را با افكار سیاسی و انقلابی اسلام آشنا ساخت و اندیشه های «تفكیك دین از سیاست» و تقبیح «دخالت در امور سیاسی» را از ذهنها زدود و قرائت جدیدی از امر به معروف و نهی از منكر ایجاد نمود و زمینه را چنان مهیا ساخت كه بتواند اعلام نماید:



«این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می كنم: قرآن كریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملكت و تمام اقتصاد آن در قبضه صهیونیسم است.... و مدتی نخواهد گذشت كه با این سكوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملكت را با تأیید عمال خود قبضه می كنند و ملت را از هستی در تمام شئون ساقط می نمایند... ملت مسلمان تا رفع این خطرها (نه فقط لغو تصویب نامه) نشود، سكوت نمی كنند و اگر كسی سكوت كند، در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محكوم به زوال است...».(28)



امام خمینی قدس سره در این پیام، مبارزه حوزه علمیه قم را فراتر از چارچوب تصویب نامه دانست و با طرح اعتراض به تعطیلی طولانی مجلسین، قانون شكنیها، تجاوز به قانون اساسی، سلب آزادی مطبوعات، ارعاب مردم، وضع نابسامان زندگی و بازگو كردن خطر صهیونیسم، خطر برای استقلال ایران، خطر برای اقتصاد كشور و خطر سقوط ملت از تمام شؤون، در اقشار مختلف ایجاد تحرك نمود و حتی بعضی از صاحب منصبان ارتش نیز طی تماسها و پیغامها، آمادگی خود را در راستای پیشبرد اهداف مقدس حوزه علمیه قم ابراز نمودند.



با گسترش نارضایتی مردم هیأت دولت تصویب كرد كه تصویب نامه مورخه 14/2/1341 قابل اجرا نیست؛ اما در جلسه ای كه پیرامون خبر لغو تصویب نامه با حضور مراجع قم تشكیل گردید، امام خمینی لغو آن را مشروط بر اعلام رسمی از طریق جراید نمود. و سرانجام در 10/9/1341 خبر لغو اجرای تصویب نامه در روزنامه ها اعلام گردید.



امام طی صدور اطلاعیه ای ضمن تشكر از حمایتهای مردم، در فراز آخر اطلاعیه بیان می كند:



«... قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید؛ لیكن لازم است متذكر شوم كه مسلمین باید بیش از پیش بیدار باشند و صفوف خود را فشرده تر كنند كه اگر خدای نخواسته دستهای ناپاكی به سوی مقدسات آنها دراز شود قطع گردد...».(29)



بنابراین، بحث شوراهای شهر و روستا سرآغازی شد تا مرجعیت به طور كامل از حوزه علمیه قم جدا نشود و افرادی به خصوص امام خمینی با استفاده از جایگاه مرجعیت با به همراه ساختن دیگر مراجع حوزه علمیه قم و حتی مراجع حوزه علمیه نجف و با ارتباط با دیگر عالمان دینی صاحب نفوذ در شهرهای مختلف ایران با آگاهی بخشیدن به توده های مردم با ارسال تلگرافهایی برای نخست وزیر، بزرگ ترین منكرها را تقبیح كند و به عموم مردم بیاموزاند كه خلافهای رژیم بزرگ ترین منكرهاست كه باید بیش از پیش در برابر آنها هوشیار باشند و آمادگی خود را برای مبارزات بعدی حفظ كنند.



استمرار مخالفت مراجع قم با اقدامات ضد دینی شاه



پس از لغو تصویب نامه، رژیم تصمیم گرفت زنان را در روز 17 دی به رژه و میتینگ و تظاهرات وادارد. در پی این تصمیم بار دیگر مراجع حوزه علمیه قم در یك جلسه مشترك تصمیم گرفتند، مخالفتشان را با این میتینگ اعلام دارند و بر این اساس، از آقای فلسفی خواستند كه در مسجداعظم در سخنرانی خود مخالفت مراجع را در این مورد به اطلاع مردم برساند.



آقای فلسفی در این سخنرانی اعلام داشت:



«... زمزمه های مرموزی در بعضی از جراید و مطبوعات علیه اسلام و روحانیت آغاز گردیده است... و علما و روحانیت را سد راه پیشرفت، ترقی و اصلاحات معرفی می كنند... علما و مراجع عظام، از دولت می خواهند كه جلو این نغمه های شوم را بگیرد و از تجاوز به حریم روحانیت جلوگیری به عمل آورد... اگر می گویید مطبوعات در درج این گونه مقاله ها آزادند، پس باید كه حرف علما و روحانیون نیز در این مطبوعات درج گردد، تا روشن شود كه چه كسانی مانع پیشرفت هستند... آقایان علما و مراجع عظام رسماً از من خواسته اند در اینجا به دولت اتمام حجت نمایم كه اگر جلو این تبلیغات مسمومی كه در مطبوعات می شود، گرفته نشود و به روحانیت اجازه رد و پاسخ گویی نیز داده نشود، ناچار مبارزاتی را كه یك ماه و خورده ای پیش داشته اند، از سر خواهند گرفت و حقایق را به گوش عموم رسانیده از روی خیانتهایی كه به این مملكت شده پَرده برخواهند داشت».



رژیم پهلوی كه برای شكستن سد مقاومت مراجع و روحانیت و دور كردن مرجعیت از اوضاع و احوال ایران، پیام تسلیت درگذشت آیت الله بروجردی را به نجف ارسال كرده بود و حتی در پاسخ به تلگرافهای مراجع قم در مورد تصویب نامه، آنان را حجت الاسلام خطاب نموده بود، مجبور شد در مقام پیشگیری از ایجاد بحران و به عبارتی، در مقام رفع سوء تفاهم برآید. بنابراین، معاون نخست وزیر روانه قم گردید و طی ملاقاتی با علمای قم از نوشتجات بعضی از جراید علیه روحانیت اظهار تأسف كرد و بدین ترتیب، از فروزان شدن آتش انقلاب اسلامی جلوگیری به عمل آمد؛ لیكن اندكی بعد با دست زدن شاه به رفراندم جهت پیاده كردن «انقلاب سفید»، آتش انقلاب اسلامی برای همیشه شعله ور گشت.(30)



مواضع حوزه علمیه قم در برابر رفراندم



در روز نوزدهم دیماه 1341 شاه اصول شش گانه انقلاب سفید را در راستای تحقق دكترین كندی به رفراندم گذاشت. خطر گمراهی و فریب خوردن، تنها متوجه مردم عادی نبود، بلكه بسیاری از روشنفكران و احزاب مخالف رژیم، كه داعیه رهبری مبارزات ملی ایران را داشتند، قاطع ترین موضعی كه در برابر رفراندم اتخاذ كردند، شعار «اصلاحات آری، دیكتاتوری هرگز»، بود!



برای بررسی آثار رفراندم مراجع و علمای قم در چندین جلسه به بحث وتبادل نظر پرداختند و سرانجام تصمیم گرفتند كه نماینده ای از رژیم بخواهندتا انگیزه شاه را از طرح این رفراندم جویا شوند و نظریات علمای قم را نیزابلاغ نمایند؛ ولی از این پیشنهاد و گفت وگوها نتیجه ای حاصل نشد و مرحومآیت الله كمالوند نظریات علمای قم را در ملاقاتی به شاه رسانید و به شاه اظهار داشت كه رفراندم در قانون اساسی پیش بینی نشده و شما دولت مصدق را به جرم انجام رفراندم تحت تعقیب قرار دادید. در نتیجه، رژیم مجبور شد از لفظ «تصویب ملی» استفاده كند.



نشست دیگری از علمای قم برگزار گردید و در آن جلسه امام مطالبی به این مضمون اظهار داشت:



«توطئه حساب شده ای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است كه قابل مقایسه با غائله تصویب نامه نیست. در این مورد، شاه مورد خطاب ماست و عقب نشینی او به قیمت نابودی او تمام می شود و با هرگونه مخالفتی مقابله خواهد كرد و در عین حال، وظیفه حتمی ما مخالفت با آن است... و شاه در صدد اغفال مردم است و اگر ما در بیدار كردن مردم اقدام نكنیم، ملت اسلام در معرض فناست و در آن صورت، علمای اسلام و جامعه روحانیت خواه ناخواه از بین خواهد رفت و در مقابل خداوند مؤاخذه خواهیم شد. ما اگر مردم را در مقابل توطئه های شاه آگاه سازیم، حتماً شاه را با شكست مواجه خواهیم كرد. بزرگ ترین كاری كه از ما ساخته است، بیدار كردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید كه دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود كه زوال ناپذیر است و توپ و تانك هم حریف آن نمی شود...».(31)



به دنبال سخنان امام خمینی و تبادل نظرها، سرانجام بنابر آن شد كه طی اعلامیه هایی مراجع مخالفت خود را با «رفراندم شاه» صریحاً اعلام دارند واز مردم بخواهند كه از شركت در آن خودداری ورزیده از هر راه ممكن باآن به مخالفت برخیزند. بدین ترتیب، نهضت كاخ برانداز و زندگی ساز حوزهعلمیه قم گفتمان «مبارزه عملی برای تحقق حكومت اسلامی» با حضور و موضع گیری در مسایل مهم سیاسی و با استفاده از قرائت جدید از مقولات سیاسی اندیشهسیاسی و صدور اطلاعیه های مراجع در مواقع مقتضی و تلاش در راستای آگاهی بخشیدن به عموم مردم از راه های گوناگون و با استفاده از پیش زمینه های قبلیآغاز گردید.



تحریم رفراندم توسط مراجع تقلید



امام خمینی قدس سره در جواب سؤال جمعی از متدینین تهران در مورد تصویب ملی، با صدور اطلاعیه ای ضمن محكوم ساختن رفراندم، اظهار می دارد:



«... مقامات روحانی برای قرآن و مذهب احساس خطر می كنند و به نظر می رسد این رفراندم اجباری، مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی برای اسلام و قرآن و ممالك احساس خطر كرده اند و به نظر می رسد كه همان معانی را دشمنان اسلام می خواهند به دست جمعی مردم ساده دل اغفال شده، اجرا كنند. علمای اسلام وظیفه دارند، هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر كردند، به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند».(32)



آیت الله گلپایگانی ضمن صدور اعلامیه ای اظهار داشت:



«... مراجعه به آرای عمومی در قبال احكام شرعیه بی مورد و موجب نگرانی علمای اعلام و عموم مسلمین و مضر به استقلال و مصالح مملكت است...».(33)



آیت الله خوانساری و بهبهانی در اعلامیه مشتركی در تاریخ 2/11/1341 بهاطلاع مردم رساندند كه عموم علما و مراجع طبق وظیفه شرعی به فكر چاره جویی هستند و مردم اطمینان داشته باشند كه مقامات روحانی به وظیفه شرعی خود عمل خواهند كرد.(34)



آیت الله خوانساری در پاسخ مردم درباره شركت در رفراندم اعلام داشت:



«... كلیه تصویب نامه هایی را كه برخلاف شرع مقدس باشد، حرام و شركت در آنها در امر حرام و در حكم مبارزه با امام زمان ارواحنا له الفداء می باشد و محرمات الهیه با تصویب نامه و آرای عمومی حلال نمی شود...».(35)



در فراز پایانی تلگراف آیت الله خویی از حوزه علمیه نجف آمده است:



«... امیدواریم ملت مسلمان ایران و افرادی از دولت كه در فكر حفظ مملكت هستند، شهامت دینی خود را ابراز داشته و هر قانونی را كه مخالف قرآن مجید و مصالح آنها باشد، زیر پا نهاده و راه را برای دشمنان دین و مملكت هموار نسازند».(36)



در فراز پایانی اعلامیه آقای سید كاظم شریعتمداری آمده است:



«... رفراندم مزبور از لحاظ خطری كه برای آینده دین و مذهب و از جهت خطری كه برای آینده مملكت و قانون اساسی ایجاد می كند از نظر علما و مراجع شیعه به هیچ وجه مورد ندارد و منطبق با شرع و قانون نیست. ما از نظر اعلام حقیقت و ادای وظیفه شرعی لازم دانستیم مطالب را به اطلاع عموم مسلمانان برسانیم، مسلمانان بیدار و هوشیار باشید.(37)



با صدور اعلامیه امام خمینی قدس سره در بامداد روز دوم بهمن ماه 1341 مبنی بر تحریم رفراندم، اعلامیه در تهران و بسیاری از شهرهای پخش گردید. با انتشار اطلاعیه امام خمینی قدس سره در تهران اجتماع عظیمی از مردم تشكیل شد و آقای خوانساری و انبوهی از روحانیان در پیشاپیش شركت كنندگان در تظاهرات حركت می كردند و شعار «نصر من الله و فتح قریب - انا فتحنا لك فتحاً مبیناً - رفراندم قلابی مخالف اسلام است» طنین انداز بود. مردم در نزدیك سه راه سیروس به منزل آقای بهبهانی رسیدند و آقای فلسفی در منزل ایشان سخنرانی كرد و خطاب به مردم گفت:



«اگر شما بدانید كه در زیر سرپوش این رفراندم چه جنایتی می خواهند مرتكب شوند، دیوانه می شوید! با این رفراندم بار دیگر می خواهند حسین را بكشند، زینب را اسیر كنند و صحرای كربلایی برپا كنند...».



همچنین اعلامیه مشترك آقایان خوانساری و بهبهانی مبنی بر تحریم رفراندم برای مردم خوانده شد. بعداز ظهر همین روز 2/11/1341 مردم در مسجد «سید عزیزالله» واقع در بازار تهران اجتماع نمودند كه مورد حمله نیروهای رژیم قرار گرفتند وعده ایی مورد ضرب و شتم و عده ای دستگیر شدند. علی رغم هجوم نیروهای پلیس و ساواك، تظاهرات از بازار به دانشگاه كشیده شد. عصر روز چهارشنبه با عنایت به فراگیر شدن موج نارضایتی مردم و به منظور بهره برداری هرچه بهتر از این نارضایتی عمومی، روحانیان تهران در منزل آیت الله غروی اجتماع كردند كه با یورش نیروهای رژیم، روحانیان شركت كننده دستگیر و روانه زندان شدند. در شهرستانها نیز بسیاری از روحانیان و مردمی كه علیه رفراندم سخنی گفته، یا تظاهراتی برپا داشته بودند، دستگیر و به بند كشیده شدند. در روز پنج شنبه 4/11/1341 دامنه تظاهرات به دانشگاه تهران كشیده شد و عده ای از نیروهای رژیم در لباس كارگر و كشاورز به دانشگاه یورش بردند و زره پوشها و پلیس امدادی در میدانها و خیابانهای اصلی تهران مستقر شدند.(38)



رفراندم و اطلاعیه مراجع حوزه علمیه قم



مردم قم نیز بنا به درخواست امام خمینی قدس سره با تعطیل كردن محل كسب و كار خود، از خانه ها بیرون نیامدند؛ به خصوص از این جهت كه شاه می خواست در 4 بهمن به قم مسافرت كند. بنابراین، روز چهارم بهمن، خیابانهای شهر قم خلوت و اندوه و عزایی گنگ و مبهم سراسر شهر را فرا گرفته بود. در این هنگام جمعیت انبوهی از پایین شهر قم با شعار «ما تابع قرآنیم، رفراندم نمی خواهیم» به سوی میدان آستانه به حركت درآمدند و با درهم شكستن مقاومت نیروهای رژیم و شعار «اسلام پیروز است، استبداد محكوم است» وارد میدان آستانه شدند كه در این هنگام نیروهای كمكی از پادگان منظریه وارد صحنه شدند و به سوی مردم آتش گشودند و به مدرسه فیضیه حمله كرده و طلاب را مجروح ساختند و از رفت و آمد طلاب و روحانیون در سطح شهر به شدت جلوگیری كردند و مدارس علوم اسلامی را به محاصره خود در آوردند و مغازه داران را به اجبار وادار به بازكردن فروشگاه ها نمودند و در غیر این صورت، اموال آنان را به غارت می بردند.



در این وضعیت، بار دیگر مراجع و علمای طراز اول قم به گفت و گو نشستند و اطلاعیه ای با امضای حوزه علمیه قم صادر گردید. فرماندار قم كه از تشكیل جلسه مراجع عظام قم اطلاع پیدا كرده بود، با حضور در آن جلسه اظهار داشت اگر علما با شاه ملاقات كنند، نظرات آنان مورد پذیرش ذات ملوكانه! قرار می گیرد. اما امام خمینی قدس سره در جواب اظهار داشت:



«با یورش وحشیانه دیروز مأمورین دولت به علما و مردم تهران و نیز رفتار غیر انسانی امروز مأمورین دولت با اهالی قم و جامعه روحانیت این شهر و تجاوز به حریم این حوزه مقدسه، دیگر جای هیچ گونه تفاهم و حسن مراوده با دستگاه حاكمه باقی نمانده است و هیچ راهی جهت ملاقات وجود ندارد، مگر آنكه شاه برای جبران اهانت و تجاوزی كه به حریم روحانیت شد، آقای عَلَم را به عنوان مجرم اصلی از مقام نخست وزیری عزل نماید...».



و بدین ترتیب، شاه و رژیم شاهنشاهی برای همیشه از جامعه اسلامی و روحانیت رانده شدند.(39) با عدم استقبال روحانیون حوزه علمیه قم و مردم از ورود شاه به قم و آمدن عده ای از دست پروردگان ساواك از تهران به قم، وقتی شاه سراغ علما را گرفت، در پاسخ شنید كه آنان در مراسم استقبال و ملاقات حضور نیافته اند. دچار سرگیجه شد و از شدت ناراحتی در بخشی از سخنانش گفت:



«همیشه یك عده نفهم و قشری كه مغز آنها تكان نخورده، همیشه سنگ در راه ما می انداختند؛ زیرا مغز آنها تكان نخورده و قابل تكان خوردن نبوده... ارتجاع سیاه اصلاً نمی فهمد و از هزار سال پیش تاكنون فكرش تكان نخورده. او فكر می كند كه زندگی عبارت از این است كه چیزی یا مالی را به ظلم و بیكاری و یا به بطالت و یا از این قبیل به دست آورد و غذایی بخورد و سر ببالین بگذارد... ولی مفت خوری دیگر از بین رفته است، در لوایح شش گانه برای همه فكر مناسبی شده...».



امام خمینی قدس سره به این نسبت ناروا چنین پاسخ داد:



«... آیا این طلاب علوم دینیه كه لباب عمرشان را، مواقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند و ماهی چهل الی صد تومان بیشتر ندارند، مفت خوردند؟! ولی آنهایی كه یك قلم در آمدشان هزار میلیون تومان است، مفت خور نیستند؟!... آنها كه بانكهای دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشته اند، كاخهای عظیم را روی هم گذاشته اند، باز هم ملت را رها نمی كنند و بازهم دنبال این هستند كه منافع این كشور را به جیب خود و اسرائیل برسانند، مفت خور نیستند؟! باید ملت قضاوت كند كه مفت خور كیست؟»(40)



مخالفت، اعتصاب و تظاهرات علیه رفراندم اسارت بار «انقلاب سفید» به تهران، قم و مشهد محدود نبود، بلكه بیشتر استانها، مانند: گیلان، خوزستان و فارس و بسیاری از شهرها، مانند: اصفهان، كرمان، كرمانشاه، یزد، كاشان، رفسنجان، نجف آباد، مسجد سلیمان و... از مراكزی بود كه مردم با بستن بازارها و مغازه ها و تظاهرات خیابانی، مخالفت خود را با رفراندم شاه ابراز داشتند و علما و روحانیان شهرستانها در مساجد و مجامع مذهبی با قرائت اعلامیه مراجع قم، مردم را آگاه می ساختند. هر چند بسیاری از سخنرانان به دنبال سخنرانی علیه رفراندم شاه، دستگیر و به زندان و تبعید روانه شدند، ولی دستگاه رژیم اعلام كرد كه اصول پیشنهادی شاهنشاه با استقبال پرشور و بی نظیر ملت روبه رو گردید و با پنج میلیون و ششصد هزار رأی موفق در مقابل چهارهزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملت ایران رسید.(41)



نظریه آیات عظام حوزه علمیه قم درباره تصویب نامه مخالف شرع و قانون دولت



در عید فطر سال 1341ه . ش. تعداد زیادی از مردم برای زیارت مرقد حضرت معصومه علیها السلام و آگاهی از نظرات مراجع تقلید راهی قم شدند و امام خمینی قدس سره طی سخنانی مردم را به مقاومت دعوت نمود و از رژیم خواست به جای به زندان كشیدن علما و محترمین، در مقابل خواست ملت تسلیم شود و لبه تیز حملاتش را متوجه شخص شاه نمود و ابراز داشت:



«چرا باید شاه مملكت این قدر از ملت جدا باشد كه وقتی پیشنهادی می دهد، با بی اعتنایی و عكس العمل منفی مردم مواجه گردد؟ شاه مملكت باید جوری باشد كه وقتی پیشنهادی می دهد، درخواستی می كند، ملت با جان و دل در انجام آن بكوشند، نه آنكه با آن به مقابله برخیزند و رفراندم شاه در سراسر مملكت بیش از دوهزار نفر به همراه نداشته باشد!... اگر با بردن عده زیادی از علما و خطبا به زندان آنها را از سخن گفتن باز داشتند، سایر آقایان روحانیون كه هنوز توقیف نشده اند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند كرد. مگر می شود زبان روحانیت را برید؟!...»



در برابر سخنان شاه كه در هشتم اسفند 1341 در كنفرانس اقتصادی تهران ایراد شد، شرایط پیش آمده در جلسه مشترك مراجع و علمای طراز اول قم مورد بحث و بررسی قرار گرفت و غلطاندازیها، نیرنگ بازیها و تناقضاتی كه در این توجیه شاهانه به كار رفته بود، مورد بررسی قرار گرفت و طی اعلامیه ای مستدل و متقن، توطئه های رژیم شاه و نقشه های شیطانی آنان را كه با فریب توده ها، به قانون اساسی ایران خیانت كرده بودند، نقش بر آب ساخت. در این اطلاعیه مفصل، پس از بیان بندهای شش گانه آن آمده است:(42)



«... روحانیت با هر فشار و مضیقه و اهانتی كه دولت بر آن وارد كرده و در صدد وارد كردن است، تكلیف دینی و وجدانی خود را در این تشخیص داده كه مصالح و مفاسد را به دولتها و به جامعه مسلمین گوشزد كند. و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیای امور خودداری نكند و آنچه را برای این ملت بدبخت گرسنه بناست پیشامد كند و آثار و نشانه های آن یكی بعد از دیگری نمایان می شود، به جامعه بشر برساند. با این اختناق جان فرسای مطبوعات و سخت گیری دستگاه انتظامی كه حتی برای طبع یك ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایی یا پخش آن، اشخاص به حبس كشیده و مورد اهانت و شكنجه واقع می شوند، روحانیت ملاحظه می كند كه دولت مذهب رسمی كشور را ملعبه خود قرار داده... روحانیت می بیند كه پایه های اقتصادی این مملكت در شرف فرو ریختن است... با این وضع رقت بار به جای آنكه دولت در صدد چاره برآید، سَرِ خود و مردم را گرم می كند به امثال دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زنها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران در جامعه و نظایر این تعبیرات فریبنده كه جز بدبختی و فحشا چیزی دیگری همراه ندارد. آقایان نمی دانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر كسی نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده است كه از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری كند، نه آنكه خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محكومین قرار داده، مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است كه در این مجلسها وارد شوند. اگر چنین است باید نظام بری و بحری و صاحب منصبان و اجزای امنیه و نظمیه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصی كه كمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محكومین باشند.



روحانیون تمام این پیشامدها را كه اكنون می بینند و بعد خواهند دید، پیش بینی كرده بودند و با صراحت در اعلامیه های دو سه ماه قبل ذكر نموده اند و حالا نیز خطرهای بالاتر و بیشتری را اعلام می كنند و از عواقب امر این جهشهای خلاف شرع و قانون اساسی بر این مملكت و استقلال و اقتصاد و تمام حیثیات آن می ترسند و وظیفه خطیر خود را در این شرایط كه همه ملت می دانند و می بینند، ادا می كنند و با صراحت می گویند:



تصویب نامه اخیر دولت راجع به شركت نسوان در انتخابات از نظر شرع بی اعتبار و از نظر قانون اساسی لغو است و با اختناق مطبوعات و فشارهای قوای انتظامی و جلوگیری از طبع و نشر و انتشار امثال این نصایح و حقایق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور می كنند تا دولتها نگویند ما تصویب نامه صادر كردیم و علما مخالفت نكردند و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام برای جلوگیری می كنند.



ملت ایران نیز با این نحو تصویب نامه ها مخالف است به دلیل آنكه در دو سه ماه قبل كه فشار و ارعاب قدری كمتر بود، تبعیت خودشان را از علمای اسلام به وسیله تلگرافات و مكاتیب و طومارها از اطراف و اكناف ایران اعلام نموده و لغو تصویب نامه غیر قانونی دولت را راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی خواستار شدند و دولت قبول درخواست ملت را به عهده مجلس نهاد. اینك كه به وسیله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلف ملت از روحانیون و متدینین، تسلط خود را بر ملت احراز نموده، بدون اعتنا به قوانین اسلام و قانون اساسی و قانون انتخابات دست به كارهایی زده كه عاقبت آن برای اسلام و مسلمین خطرناك و وحشت آور است. خداوند ان شاءالله دولتهای ما را از خواب غفلت بیدار كند و بر ملت مسلمان و مملكت اسلام ترحم فرماید.



مرتضی الحسینی اللنگرودی - احمد الحسینی الزنجانی - محمدحسین طباطبایی - محمد الموسوی الیزدی - محمدرضا الموسوی الگلپایگانی - سید كاظم شریعتمدار - روح الله الموسوی الخمینی - هاشمی الاملی، مرتضی الحائری».



رژیم پهلوی در جواب به این بیانیه بی نظیری كه تا آن هنگام بی سابقه بود و نشان از سیاسی شدن دین است، به سراسیمه می افتد و شاه در جواب چنین اظهار می دارد:



«... مذهب امری است جدا از سیاست. سیاست سخن روز است و مذهب سخن ازلی و ابدی. سیاست امروز یك چیز می گوید فردا چیز دیگر، مذهب فردا و امروز و دیروز یك چیز می گوید و لاغیر. سیاست مآثر و مظاهری دارد كه با تغییر زمان تغییر می كند، ولی مآثر و مظاهر مذهب لا یتغیر است؛ برای اینكه مذهب محیط است بر زمان و سیاست محاط است در زمان».(43)



در جواب تز جدایی دین از سیاست، آیت الله گلپایگانی در پاسخ به آنان كه می گویند روحانیت نباید در سیاست دخالت كند، می گوید:« دین ما دین اسلام و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور كشور اسلامی نمی تواند بركنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین كه دارای مقام زعامت شرعیه و نیابت عامه هستند».(44)



روحانیت امسال عید ندارد



در آستانه فرا رسیدن عید نوروز 1342، مراجع تقلید و روحانیان طراز اول قم با برگزاری نشستی ضمن تبادل نظر به منظور روشنگری و آگاهی هرچه بیشتر مردم و ابراز مخالفت با اقدامات ضد اسلامی رژیم، پیشنهاد كردند عید نوروز از سوی همه علمای قم و دیگر حوزه های علمیه و علمای شهرستانها عزای عمومی اعلام گردد تا بدین وسیله افكار عمومی ملت ایران به اقدامات غیر اسلامی و ملی رژیم جلب گردد. با تصویب این پیشنهاد، نامه ها، پیكها و پیامها برای علمای مشهد، شیراز، تهران، تبریز، اصفهان و... فرستاده شد.



امام خمینی قدس سره نیز با صدور اعلامیه ای تحت عنوان «روحانیت امسال عید ندارد» در پایان اعلامیه یادآور شد:



«من چاره در این می بینم كه این دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسی كنار برود و دولتی كه پای بند به احكام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد، بیاید. بارالها! من تكلیف فعلی خود را ادا كردم «اللهم قد بلغتُ» و اگر زنده ماندم تكلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوندا! قرآن كریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده».* روح الله الموسوی ا لخمینی(45)



آیت الله میلانی با صدور اعلامیه ای با اشاره به تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی و مخالفت با دستورات اسلامی توسط هیأت حاكمه و زندانی شدن بعضی از علما، استادان و دانشجویان، و وجود فقر، فساد و بیكاری، اظهار می دارد: «در این شرایط روحانیتی كه خود را شریك غم و شادی ملت مسلمان ایران می داند، هرگز عید و مراسم آن را نخواهد داشت...».(46)



اعلامیه دیگری از سوی یكی از مراجع قم بیان می دارد:



«با سلام، چنانچه اطلاع دارید سال جاری مصیبتهای مهمی بر عالم اسلام و مسلمین وارد شده است؛ لذا این جانب عید نوروز را به عنوان تسلیت به امام عصر(عج) جلوس كرده و عزاداری می كنم. مقتضی است كه حضرات آقایان علما هم همین رویه را اتخاذ فرموده و ملت مسلمان را بدین وسیله از مصیبتهای وارده مطلع نمایند».(47)



آقای حاج سید محمدصادق روحانی نیز در اعلامیه ای بیان داشت:



«... ایام نوروز ایام عزای عمومی اعلام می شود و این جانب جلوسی به عنوان عید نداشته و روز اول و دوم فروردین در منزل، مجلس عزاداری برقرار می باشد».(48)



با انتشار اطلاعیه مراجع تقلید قم، بسیاری از علما و طبقات مختلف از این تصمیم استقبال و پیروی نمودند.



آقای حاج سید محمد بهبهانی نیز با صدور اعلامیه ای چنین اعلام نمود:



«.. تصادف ایام نوروز با دو مصیبت كه یكی به دست دولت جابر بنی العباس بر وجود مقدس حضرت امام صادق علیه السلام وارد شد و دیگری كه در این ایام بر قلب مبارك آن حضرت و آبا و ابنای بزرگوارش سلام الله علیهم اجمعین واقع گردید، مجالس برای عید ملی نوروز باقی نگذارده است. [بنابراین ]علمای اعلام عموماً از مراسم عید خودداری و در عوض به سوگواری در این دو روزه اشتغال دارند و خواهند داشت. این حقیر اعلام عزا به عموم مسلمین و شیعیان می نمایم و این دو روزه به انعقاد مجلس روضه خوانی مشغول و ان شاءالله موفق خواهیم بود».(49)



روحانیون تهران نیز با صدور اعلامیه ای اظهار داشتند:



«به مناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب، حضرت امام جعفرصادق صلوات الله و سلامه علیه و حوادث ناگواری كه به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید گردیده است، جامعه روحانیت عزادار و به عنوان عید، جلوس نخواهند داشت».(50)



خطبا و گویندگان مذهبی قم نیز سعی كردند از فرصت ایام عید و تقارن آن با ایام شهادت حضرت امام جعفرصادق علیه السلام و با عنایت به حضور گسترده زائران در این ایام در راستای آگاهی بخشیدن به مردم و بیان اوضاع نابسامان كشور و خیانت شاه به ایران در انجام رسالت خود تلاش كنند. محصلین حوزه علمیه قم نیز با فراهم آوردن انبوهی اعلامیه و شركت در هنگام تحویل سال نو در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام، در روشنگری اقشار مختلف كه در هنگام حلول سال نو در حرم بودند، به ایفای وظیفه پرداختند.

1. عباس زارع، مباني مشروعيت و قدرت در جمهوري اسلامي ايران، تهران: مؤسسه فرهنگ دانش، 1380، ص 94.

2. رسول جعفريان، جريانها وجنبشهاي مذهبي - سياسي ايران، تهران: پژوهشكده فرهنگ و انديشه اسلامي، 1381، ص 136.

3. عباس زارع، پيشين، ص 94.

4. رسول جعفريان، پيشين، ص 140.

5. همان، ص 135.

6. همان، ص 131.

7. همان، ص 139.

8. محمدرضا حكيمي، تفسير آفتاب، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1358، ص 148.

9. همان، ص 147.

10. عباس حيدري، گزارش اجمالي از رساله اجتهاد و تقليد، فصلنامه علوم سياسي، ش 5، تابستان 1378.

11. حميد روحاني، پيشين، ص 138.

12. قرآن كريم، سوره طه، آيات 44-41.

13. حميد روحاني، پيشين، ص 156.

14. مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، پيشين، ص 26.

15. همان، ص 28.

16. همان، ص 34.

17. همان، ص 38.

18. همان، ص 45.

19. همان، صص 29،39،47.

20. همان، ص 49.

21. همان، ص 41.

22. همان، ج 5، صص 28-17.

23. همان، ج 1، ص 27.

24. همان، ص 31.

25. همان، ص 33.

26. همان، ج 2، صص 49-18.

27. همان، ج 3، صص 49-18.

28. حميد روحاني، پيشين، صص 179 و 191.

29. همان، ص 193.

30. همان، ص 216.

31. همان، صص 227-225.

32. همان، ص 231.

33. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 57.

34. همان، ص 58.

35. همان، ص 59.

36. همان، ص 60.

37. همان، ج 5، ص 32.

38. حميد روحاني، پيشين، ص 228.

39. همان، ص 255.

40. همان، ص 263.

41. همان، ص 269.

42. همان، ص 290.

43. همان، صص 304-300.

44. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 137.

45. حميد روحاني، پيشين، ص 316.

46. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 72.

47. همان، ج 5، ص 36.

48. همان، ص 37.

49. همان، ج 2، ص 56.

50. همان، ج 3، ص 58.